اول دفتر
دفتر شعر
دفتر مجازی شعر
فهرست شاعران
آرشیو موضوعی شعر و جستجو
فیدخوان شعر
مقالات و یادداشت ها
کتابخانه
ویژه نامه ها
شعر فاطمی
شعر انتظار
شعر انقلاب اسلامی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب رمضان 1402
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 97
قیصر امین پور
بهار و انتظار
شعر عاشورایی
شعر دفاع مقدس
شهید سیدحسن نصرالله
شعر برای حاج قاسم سلیمانی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان ۱۳۹۶
ویژه نامه فاجعه منا
شعر پاییز
شعر اربعین
برای ایران
شهید جمهور، مجموعه اشعار برای شهید ابراهیم رییسی
شعر برای شهید محسن فخری زاده
رمضانیه
ویژه نامه شعر وحدت اسلامی
شعر رضوی
شعر فلسطین - شعر ضد صهیونیستی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب، رمضان 1403
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 98
نجمه زارع
شعرخوانی شاعران آیینی در محضر رهبر حکیم انقلاب ۱۳۹۵
|
ورود
|
ورود
اول دفتر
+
دفتر شعر
دفتر مجازی شعر
فهرست شاعران
آرشیو موضوعی شعر و جستجو
فیدخوان شعر
مقالات و یادداشت ها
کتابخانه
+
ویژه نامه ها
شعر فاطمی
شعر عاشورایی
شعر اربعین
شعر رضوی
شعر انتظار
شعر دفاع مقدس
برای ایران
شعر فلسطین - شعر ضد صهیونیستی
شعر انقلاب اسلامی
شهید سیدحسن نصرالله
شهید جمهور، مجموعه اشعار برای شهید ابراهیم رییسی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب، رمضان 1403
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب رمضان 1402
شعر برای حاج قاسم سلیمانی
شعر برای شهید محسن فخری زاده
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 98
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 97
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان ۱۳۹۶
رمضانیه
نجمه زارع
قیصر امین پور
ویژه نامه فاجعه منا
ویژه نامه شعر وحدت اسلامی
شعرخوانی شاعران آیینی در محضر رهبر حکیم انقلاب ۱۳۹۵
بهار و انتظار
شعر پاییز
شاعران
جهت استفاده از این ماژول وارد "تنظیمات ماژول" شده و آن را پیکربندی نمایید.
اشعار محمدعلی سپانلو
متولد:
مزاحم / محمدعلی سپانلو
این درخت
در میان چارراه
از کجا دمیده
راه را بریده است
با اجازه ی کدام مرکز درخت ها؟
زلف هاش
با بهار می خورَد تکان
دود حمل و نقل
در مشام او
سرفه می کند
یا سلام؟
با سر پریش
زیر فکرهای سبز
«قیس عامری» ست
محو قله های برفگیر
پلک می زند
در ته نگاه او
خواب لیلی و کویر.
با سواره و پیاده حرف می زند
به تمام عابران سلام می دهد
بی جواب می دوند رنگ ها
بی خیال می روند بادها
در نگاه دختر جوان
مزاحم است یا گدا؟
شعری از مهندسان شهرساز:
«ای جمال بی حساب، روی نقشه نیستی
ذهن شهردار خسته شد
تجمل مزاحمی
چارراه کج
ای شکوفه ی خطوط منحنی...»
سبز
با عمامه ی بزرگ
کله ی بزرگ
پای لخت قهوه ای
نارون سلام می کند.
1109
0
بعد از اسباب کشی / محمدعلی سپانلو
خانه را که رها کردید
پرده ها فرو ریختند
تابلوها افتادند
کتاب ها را فروختید
(قفسه ها به گرو موریانه ها رفت)
اما چه خرت و پرتی
از چیزهای متروک
کنج اتاق و گوشه ی رف ها ماند
نظیر استکان ترک خورده ای
که دیگر همراه شما نمی آمد
و بوی ارتباط
که نمی خواست خانه را بگذارد
(از نام کهنه اش در منزل جدید خجل می شد)
و حفره های پونز و میخ
غیبت را عمیق تر می کرد.
با رفتن شما، رخت آویز
آرام چرخ زد و
از چین خوردگی سکوت
لبخند شرمناکی برخاست
تا صبح روز بعد که نوبت نظافتچی شد
تا خانه را بروبد از لحظه های اسقاط
و رنگرز رسید
با رنگدان خاکستر
که مثل روز اول خلقت، نو بود و بی گذشته
اما کسی نمی دید
گل میخ را که ریشه در فراموشی داشت
و نور دوردستش
الهام بخش قابِ غیبت می شد.
حسرت ادامه داشت
در هر بهار آتش می کوشید روشن شود
و چوب ها صدا می کردند
تا عاقبت سکوت
سرریز کرد و خلوت کامل شد
با ظاهر بی آزارش
گل میخ سال های سال به دیوار ماند
روزی که عشق (با کرایه نشین جدیدش) می خواست
چیزی بر آن بیاویزد
دیوار، صاف بود
694
0
به مجسمه ی زیرخاکی / محمدعلی سپانلو
ای سنگ! چند بار شده باشد
که دستگاه های حفار
خواب تو را به هم زده اند؟
و چند بار تیغه ی تراکتور
از کنار شقیقه ی تو گذشت؟
اما تو همچنان
خفتی و کشف نشدی
افسانه ات مصون ماند
حال آنکه در سیاهی مغزت
دریا حضور داشت
و خونش از سیاهرگ خاک
فواره کش، به جانب خورشید می جهید...
شاید کسی ندانست ای سنگ خوش تراش
هر بار طی این سده های ملول
دریافتی که تیشه ی کاوشگری، گاوآهن کشاورزی
دارد به خوابگاه تو نزدیک می شود
خوف تو بیشتر بود یا اشتیاق تو...
اما کدام فاجعه قتال تر
از مته ای بلند
که در چشمخانه ی تو فرو رفت
و سال هاست
که نفت خام
از ان فوران می کند
663
0